سمیه کریمی

سمیه کریمی

عنوان پایان‌نامه

دلالت نامها وعناوین اثر در شش اثر داستانی نویسندگان زن معاصر ایران ، با تکیه بر آثار غزاله علیزاده ، بلقیس سلیمانی وناتاشا امیری



    دانشجو سمیه کریمی در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۱۷:۰۰ ، به راهنمایی سمیه آقابابایی ، پایان نامه با عنوان "دلالت نامها وعناوین اثر در شش اثر داستانی نویسندگان زن معاصر ایران ، با تکیه بر آثار غزاله علیزاده ، بلقیس سلیمانی وناتاشا امیری " را دفاع نموده است.


    دانشجو
    سمیه کریمی
    استاد راهنما
    سمیه آقابابایی
    استاد مشاور
    نعمت اله ایران زاده
    رشته تحصیلی
    زبان و ادبيات فارسي
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    ادبیات فارسی و زبانهای خارجی
    شماره ساختمان محل ارائه
    ۱۷
    نام کلاس محل ارائه
    کلاس ۲۰۷[۲۰۲۰۷]
    شماره کلاس محل ارائه
    ۳۰۷
    تاریخ دفاع
    ۲۶ شهریور ۱۴۰۲
    ساعت دفاع
    ۱۷:۰۰

    چکیده

      

    نشانه تلفیقی از دال و مدلول، و نشانه­شناسی دانشی است که به بررسی نشانه­ها و روابط میان عناصر آن­ها می­پردازد. در تعریفی دیگر رابطه میان اجزای نشانه­ها یا همان دال و مدلول، دلالت نام داشته و نشانه­شناسی علمی است که امکان پژوهش در حیط? تفسیر دلالت­ها را فراهم می­سازد. زبان به عنوان مهم­ترین ابزار ارتباطی یکی از بسترهایی است که نشانه­شناسی در آن کاربرد فراوان دارد. در نشانه­شناسی هر چیزی می­تواند در قالب نشانه یا رمزگان اهمّیت یابد، و نام­ها از جمله مواردی به شمار می­آیند که به ویژه در داستان­ها در قالب نام شخصیت­ها و عناوین، ظرفیت­هایی را به منظور انتقال پیام ایجاد می­کنند، و به همین سبب نیز حائز اهمّیت­اند. نویسنده می­تواند از رمزگان­ها و نشانمندی نام­ها در راستای معرّفی شخصیت­ها و شخصیت­پردازی بهره برده، و عنوان را به مثابه یک دال در راستای هدایت ذهن مخاطب به سمت محتوای متن داستان در نقش مدلول به کار بندد، که این موضوع این امکان را برای او فراهم می­سازد که از آن همانند ابزاری در جهت معرّفی اجمالی اثر خود بهره گیرد. تحلیل نام­ شخصیت­ها و عناوین در داستان و رمان از این حیث اهمّیت می­یابد که خواننده را در راستای برداشت صحیح از مقصود نویسنده در خصوص شخصیت­های داستان و مضمون مورد نظر او در اثر رهنمون می­سازد.

    در آثار داستانی معاصر ایران از جمله آثار داستانی نویسندگان زن ایران این ظرفیت وجود دارد، که ژرفای معانی و دلالت نام­ها عمیق­تر از صرف کاربرد یک نام به منظور نامیدن باشد. نام­ها می­توانند معانی خاصی را فراتر از یک نام­گذاری ساده به خود اختصاص دهند. در این پژوهش به منظور اثبات این موضوع، آثار سه تن از نویسندگان زن ایران تحت عناوین رمان «شبهای تهران» و مجموعه­داستان «تالارها» از غزاله علیزاده، «رمان مرده­­ها در راه­اند» و مجموعه­داستان «عشق روی چاکرای دوّم» از ناتاشا امیری و رمان «بازی آخر بانو» و مجموعه­داستان «پسری که مرا دوست داشت» از بلقیس سلیمانی با کاربرد نشانه­شناسی سوسور، کشف روابط بینامتنی، نشانه­شناسی پیرس و رمزگان­های چندلر با روش­های کمّی و کیفی مورد تحلیل واقع شده­است. سپس داده­ها با استفاده از تحلیل مقایسه­ای به دست آمده­، که تفسیر داده­های حاصل شباهت­ها و تفاوت­های موجود در میان آثار را به نمایش گذاشته­است. از جمله نکات مورد توجّه در تفسیر داده­ها، شباهت کاربرد نام­ها و عناوین در آثار مورد مطالعه است، که هر سه نویسنده در آثار داستانی خود به شکلی هدفمند از قابلیت نام­گزینی­ها بهره برده­اند، بدین صورت که از ظرفیت دلالت نام­ها به منظور معرّفی بهتر شخصیت­ها و تقویت شخصیت­پردازی و یا تبیین لایه­های پنهان در روابط شخصیت­ها با یکدیگر استفاده نموده، و دلالت عنوان را برای هدایت ذهن مخاطب به سمت فضاسازی و مضمون داستان­ها به کار بسته­اند.

    واژگان کلیدی: نشانه، نشانه­شناسی، دلالت نام­ها و عناوین، رمزگان، داستان، رمان، غزاله علیزاده، ناتاشا امیری، بلقیس سلیمانی.